۱۳۸۹ آذر ۱۰, چهارشنبه

ترانه فیلم پدرخوانده


Speak softly love

Speak softly, love and hold me warm against your heart
به آرامی با من سخن بگو عزیزم و من را صمیمانه در قلبت محفوظ بدار
I feel your words, the tender trembling moments start
حرفهایت را احساس می کنم، لحظات لطیف و پر ترس و لرز بین ما شروع شده
We’re in a world, our very own
و ما در دنیایی هستیم که مال خودمان است
Sharing a love that only few have ever known
و عشقی را به اشتراک می گذاریم که کمتر کسی آن را دیده
Wine-colored days warmed by the sun
روزهای عاشقی گرم و سوزان و به رنگ شراب هستند
Deep velvet nights when we are one
و شبهایی که من و تو در آنها ما می شویم
Speak softly, love so no one hears us but the sky
به آرامی با من سخن بگو عزیزم تا کسی جز آسمان صدایمان را نشنود
The vows of love we make will live until we die
و عهدهایی که تا آخرین روز زندگیمان زنده اند
My life is yours and all because
زندگی من مال توست، و همه و همه به این خاطر است که
You came into my world with love so softly love
تو با آن عشق لطیف و پاکت وارد زندگی من شدی
Wine-colored days warmed by the sun
روزهای عاشقی گرم و سوزان و به رنگ شراب هستند
Deep velvet nights when we are one
و شبهایی که من و تو در آنها ما می شویم
Speak softly, love so no one hears us but the sky
به آرامی با من سخن بگو عزیزم تا کسی جز آسمان صدایمان را نشنود
The vows of love we make will live until we die
و عهدهایی که تا آخرین روز زندگیمان زنده اند
My life is yours and all becau-au-se
زندگی من مال توست، و همه و همه به این خاطر است که
You came into my world with love so softly love
تو با آن عشق لطیف و پاکت وارد زندگی من شدی

۱۳۸۹ آذر ۸, دوشنبه

خدا با توست


شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آن را از تو گرفتند
عشق بورز به آنهایی که دلت را شکستند
دعا کن برای آنهایی که نفرینت کردند
و بخند که خدا هنوز آن بالا با توست

۱۳۸۹ مهر ۲۱, چهارشنبه

اولین چیزی که بعد از شنیدن شغل دوستان به زبان می آوریم

کارمند بانک: می تونی یه وام واسه ما جور کنی؟
مهندس کامپیوتر: من کامپیوترم ویروسی شده می‌تونی ویندوزم رو عوض کنی؟
پزشک عمومی: می‌تونی برای چهارشنبه که بچه‌ام نرفته مدرسه یه گواهی بنویسی؟
دندونپزشک: بیا این دندون عقل من رو نگاه کن ببین سیاه شده باید بکشمش یا پرش کنم؟
تعمیرکار ماشین: این ماشین من نمی‌دونم چرا هی صدای اضافی می‌ده، می‌تونی بیای یه نیگا بهش بندازی؟!
بازیگر: واسه کسایی که میخوان بازیگر بشن چه نصیحتی دارید؟
مدیر یه جایی: می‌شه واسه این بهرام ما یه کار جور کنی؟
موبایل فروش: آقا این گوشی ۳۳۱۰ مارو می‌شه با یهN95 عوض کنی؟!
معلم: این حسن ما یه خورده تو ریاضی‌اش بازیگوشی می‌کنه می‌شه این پنج‌شنبه‌ی قبل از امتحان ریاضی‌اش شام تشریف بیارین خونه ما سر راه این اتحادارو هم یه بار براش بگین؟!
نماینده مجلس: این شهرام ما خیلی پسر گلیه می‌خواد زن بگیره می‌شه کمک کنید معافی این بچه‌رو بگیریم؟!
کارمند سازمان سنجش: سؤالای کنکور سال بعد رو نداری؟
نویسنده: یه روز بیا سر فرصت قصه زندگیمو برات تعریف کنم کتابش کنی!
معمار: این خونه مون باید کفش سرامیک شه و آشپزخونه‌اش اُپن، فکر می‌کنی چند روزه تموم می‌کنی؟
طلا فروش: الان اوضاع سکه چجوریاس؟
اقتصاد‌دان: بالاخره این بنزین رو می‌خوان چی‌کار کنن؟ یه سوال دیگه: می‌دونی اصلاً‌ درآمد نفتی ایران چقده؟
وکیل: من اگه بخوام حضانت بچه‌ام رو بگیرم چی‌کار باید بکنم؟
روان‌شناس: من الان یه چند وقتیه بچه‌ام شبا جاشو خیس می‌کنه، روزا هم بینبش‌فعاله، شوهرم هم شیش ماهه خونه نیومده، این اواخر همه موهاشو کنده بود،‌ خودمم فکر کنم افسردگی گرفتم، می‌خوام طلاق بگیرم، بعدشم خودکشی،‌سم هم تهیه کردم!!!!حالا چی‌کار می‌تونی برام بکنی؟
تایپیست: یه پایان نامه دارم ۹۵۸ صفحه اصلاً وقت ندارم تایپش کنم،‌ نظر تو چیه؟
واقعاً چرا اینجوریه که همیشه با دیدن بقیه یاد درد و مشکلای خودمون می‌افتیم؟

۱۳۸۹ مهر ۱۸, یکشنبه

نعل وارونه



اگر به آرم استاندارد ايران توجه كنيد متوجه مسئله جالبي ميشين ، آرم استاندارد كشور عزيزمان ايران كاملاً وارونه است! چرا؟ پس خوب توجه كنيد . . . اول نماي كلي آرم كه تشكيل شده از حرف بزرگ انگليسي (S) به نشانه حرف اول كلمه Standard ، دوم داخلش هم نوشته شده ايران ؟! نه اشتباه نكنيد ، اگر آرم رو صدو هشتاد درجه بچرخونيد مي بينيد نوشته ISIRI مخفف كلمات Industrial Standard Islamic Republic Iran يعني استاندارد (معيار) صنعتي جمهوري اسلامي ايران.

ولي با نهايت تعجب اين آرم به صورت وارونه روي اقلام صنعتي درج ميشه و حتي خود استاندارد ايران هم از همين آرم وارونه كه اول اين پست نشون دادم استفاده ميكنه و همه اينطور توجيه ميكنن كه توي اين آرم با حروف فارسي شماتيك نوشته ايران! و اين در حاليه كه اون تو همونطور كه توي عكس پايين صفحه مشاهده ميكنيد همه چي نوشته غير از اسم ايران با حروف فارسي شماتيك . . . ديگه راستش دوست ندارم از اينجا نتيجه بگيرم كه اجناس ما با اينكه مثلاً استاندارد هستن چرا كيفيت خوبي ندارن. راستي با فكر كردن به اين آرم استاندارد به ياد شعر زير مي افتم:

تا كه رد پاي اسبت گم كنند

تركمانا نعل را وارونه زن
آرم صحيح استاندارد ايران شكل پائينه.

سلام.
متاسفانه شما اشتباه ميكنيد زيرا اون آرم اول كه ميگيد اشتباهه در واقه در وسط اون نوشته "ايران" (با حروف فارسي و بدون نقطه) البته به طور كاملا هوشمندانه سعي بر آن شد تا درصورت برعكس زده شدن مهر (در آن زمان مهر ها با دسته هاي چوبي بودند كه خيلي وقت ها امكان برعكس زده شدن مهر پاي اسناد وجود داشت)طرح به گونه اي اجرا شود كه معني ايران سر وته را ندهد و پس از تفكر زياد عبارن ايران را به اين صورت طراحي نموديم كه در صورت برعكس ديده شدن عبارت isiri ديده شود و در نتيجه نقطه هاي فارسي و لاتين را حذف كرديم.
باز هم از توجه شما به اين آرم ممنونم اما يكبار ديگر به اصل آرم دقت فرماييد. لطفا اين مطالب را هم در ذيل نوشته خودتان درج فرماييد.

۱۳۸۹ تیر ۲۴, پنجشنبه

نحوه كسب موفقيت در . . .

توي دنيا دو طبقه مردم هستند؛ بچاپ و چاپيده؛ اگر نمي‌خواهي جزو چاپيده‌ها باشي، سعي كن كه ديگران را بچاپي! سواد زيادي لازم نيست، آدم را ديوانه مي‌كنه و از زندگي عقب مي‌اندازه! فقط سر درس حساب و سياق دقت بكن! چهار عمل اصلي را كه ياد گرفتي، كافي است، تا بتواني حساب پول را نگه‌داري و كلاه سرت نره، فهميدي؟ حساب مهمه! بايد كاسبي ياد بگيري، با مردم طرف بشي، از من مي‌شنوي برو بند كفش تو سيني بگذار و بفروش، خيلي بهتره تا بري كتاب جامع عباسي را ياد بگيري! سعي كن پررو باشي، نگذار فراموش بشي، تا مي‌تواني عرض اندام بكن، حق خودت را بگير! از فحش و تحقير و رده نترس! حرف توي هوا پخش مي‌شه، هر وقت از اين در بيرونت انداختند، از در ديگر با لبخند وارد بشو، فهميدي؟ پررو، وقيح و بي‌سواد؛ چون گاهي هم بايد تظاهر به حماقت كرد، تا كار بهتر درست بشه!... نان را به نرخ روز بايد خورد! سعي كن با مقامات عاليه مربوط بشي، با هركس و هر عقيده‌اي موافق باشي، تا بهتر قاپشان را بدزدي!.... كتاب و درس و اينها دو پول نمي‌ارزه! خيال كن تو سر گردنه داري زندگي مي‌كني! اگر غفلت كردي تو را مي‌چاپند. فقط چند تا اصطلاح خارجي، چند كلمه قلنبه ياد بگير، همين بسه!!!
نصيحت حاجي به كوچك‌ترين فرزندش ، در كتاب حاجي‌آقا نوشته صادق هدايت (1945).

۱۳۸۸ اسفند ۱۸, سه‌شنبه

در صورتي كه كارمند دولت هستيد حتما از اين تجربيات استفاده كنيد.


1- در يك سيستم دولتي؛ سعي كنيد «لال بودن» را تمرين كنيد! اين تمرين در ميزان عزيز بودن شما بسيار موثر است.
2- در يك سيستم دولتي؛ هيچگاه كارمندان را با يكديگر مقايسه نكنيد؛ چون قطعا شاهد تبعيض خواهيد بود.
3- در يك سيستم دولتي؛ اگر مديرتان 3 يا 4 ايراد دارد انتظار رفتنش را نكشيد، چون قطعا نفر بعدي او 43 ايراد دارد!
4- در يك سيستم دولتي؛ مي توانيد با كارهاي كم و كوچك، محبوبيت فراواني به دست آوريد؛ فقط كافي است «زبان» خود را تقويت كنيد!
5- در يك سيستم دولتي؛ ممكن است كه هر چه بيشتر كار كنيد، بيشتر خوار و خفيف باشيد.
6- در يك سيستم دولتي؛ با اشكالات سازمانتان بسازيد و هرگز آنها را با مديرتان در ميان نگذاريد؛ درغير اين صورت يك مشكل ديگر به سازمان اضافه مي شود. آن مشكل، شما هستيد!
7- در يك سيستم دولتي؛ اشتباهات يك مدير را هيچگاه به مدير ديگر نگوييد؛ در غير اينصورت بجاي يك مدير، دو مدير در مقابل شما موضع گيري خواهند كرد.
8- در يك سيستم دولتي؛ با انجام كارهاي مختلف و فعاليتهاي به موقع، نظم شما تشخيص داده نمي شود؛ بلكه براي اين كار راههاي ساده تري هم هست. مثلا فقط كافيست هميشه ميز كارتان را منظم نگه داريد!
9- در يك سيستم دولتي؛ اضافه بر كارهاي معمول كار اضافه اي انجام ندهيد؛ در غير اينصورت انتظار پاداش بيشتري نيز نداشته باشيد.
10- در يك سيستم دولتي؛ هميشه حرفها (فرمايشات) مديرتان را تاييد كنيد، حتي اگر از نظر او «ماست، سياه باشد!»
11- در يك سيستم دولتي؛ تنها كاري كه واجب است سريع انجام دهيد، كاري است كه مدير شما شخصا از شما خواسته است.
12- در يك سيستم دولتي؛ تنها انگيزه اي كه مي تواند شما را وادار به كار كند «كسب روزي حلال» است.
13- در يك سيستم دولتي؛ آسه برو، آسه بيا، كه گربه شاخت نزنه؛ مگر اينكه با گربه نسبتي داشته باشيد!
ارسالي از طرف دوستان. 

۱۳۸۸ اسفند ۱۶, یکشنبه

خداوندا ياوري بفرست.

 بسم الله
رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَل لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا.
خداوندا ما را از این محیط پر ستم نجات بخش و برای ما یاوری بفرست.

۱۳۸۸ اسفند ۱۲, چهارشنبه

قرباني بودن در ايران . . .


قربانی تجاوز بودن در ایران یعنی متهم بودن. متهم به فراهم کردن شرایط مورد تجاوز قرار گرفتن. چرا این لباس را پوشیدی؟  چرا رفتاری کردی که او به تو متمایل شد؟ چرا به سراغ تو آمد نه کس دیگری؟ ....چرا ؟ ....چرا؟ .....چرا؟
واقعاً چرا؟

۱۳۸۸ اسفند ۹, یکشنبه

چهار درس زندگی که باید از میمون، موش، قورباغه و سگ ها فرا بگیرید

میمون هایی که «ترسیدن» را یاد گرفتند: میمون هایی که از مار نمی ترسیدند را در کنار مار ها قرار دادند. در همین حین صداهای بلند و وحشتناکی هم از بلندگو ها پخش کردند. با این کار میمون هایی که از مار ها نمی ترسیدند «یاد گرفتند» که از مار بترسند. نتیجه عجیب تر این آزمایش این بود که حتی میمون های دیگری هم که از مار ها نمی ترسیدند با دیدن ترس سایر میمون ها از مار ها ترسیدند.
نتیجه: ما از بعضی از چیزها می ترسیم چون آنها را با چیز های دیگری در ذهن مان به یکدیگر مرتبط می کنیم. مثلآ یک کودک بعد از شنیدن صدای ترسناک محکم بسته شدن درب در تاریکی از تاریکی خواهد ترسید.
قورباغه هایی که زنده زنده آب پز شدند: چند قورباغه را در ظرفی پر از آب جوش انداختند، آنها خیلی سریع از آب جوش به بیرون پریدند و خودشان را نجات دادند. وقتی همین قورباغه ها را در ظرف آب سرد قرار دادند و آرام آرام آب را به جوش رساندند همه آنها در آب جوش کشته شدند چون نتوانستند عکس العملی به همان سرعت نشان دهند.
نتیجه: ما می توانیم تغییرات ناگهانی را بفهمیم و متقابلآ عکس العمل نشان دهیم اما وقتی این تغییرات در دراز مدت انجام می شوند وقتی متوجه می شویم که دیگر خیلی دیر است. یادمان باشد، نه عادت های بد یک شبه وجود کسی را فرا می گیرد و نه کسی یک شبه فرد دیگری می شود، همه چیز پله پله انجام می شود. مهم این است که گرم شدن آب را احساس کنید.
موش های شناگری که غرق شدند: این بار تعدادی موش های صحرایی که بعضی از آنها می توانند  چندين ساعت مداوم شنا کنند آماده شدند. محققان قبل از اینکه آنها را در آب بیاندازند با کلک این باور غلط را در موش ها به وجود آوردند که آنها گیر افتاده اند. خیلی از موش ها تنها پس از چند دقیقه بعد از شنا کردن غرق شدند. چون نمی توانستند شنا کنند، بلکه چون فکر می کردند گیر کرده اند ناامید شده و دست از شنا کردن برداشتند و غرق شدند.
نتیجه: وقتی همه چیز آن طور که می خواهیم پیش می رود ما هم با حداکثر توان مان تلاش می کنیم. اما بعد از اینکه سر و کله مشکلات بزرگ و کوچک پیدا می شود نا اميد شده و دست از تلاش کردن بر می داریم، با وجود اینکه توان انجام آن را داریم.
سگ هایی که یاد گرفتند تلاش نکنند: تعدادی سگ در اتاقی قرار گرفتند که زمین آن می توانست شوک الکتریکی خفیفی به سگ ها وارد کند. دکمه ای روی دیوار اتاق بود که با فشرده شدن جریان را قطع می کرد. وقتی شوک وارد شد سگ ها بالا و پایین پریدند تا بالاخره یکی از سگ ها دکمه را زد و جریان قطع شد. سگ ها یاد گرفتند با زدن آن دکمه آن شوک ناخوشایند قطع می شود.
روی نصف گروه اول سگ ها همین آزمایش دوباره تکرار شد اما این بار دراتاق دیگری که دکمه ای الکی داشت و با زدن آن هیچ اتفاقی نمی افتاد و جریان همچنان ادامه داشت. بعد از این مراحل سگ هایی که در اتاق دوم بودند به اتاق اول (با کلید سالم) بازگردانده شدند و آزمایش تکرار شد. این بار هیچ کدام شان حتی سعی نکردند که دکمه را فشار دهند.
نتیجه: هیچ کس با نا امیدی به دنیا نمی آید، بلکه ما بعد از اینکه چند بار شکست می خوریم «شکست خوردن» را یاد می گیریم و حتی به خودمان زحمت تلاش کردن نمی دهیم. اگر به مشکلی برخورده اید، مهم نیست دفعه چندم است که زمین خورده اید، باز هم بلند شوید و برای حل آن تلاش کنید. ممکن است کلید سالم باشد، فقط فشارش دهید!

به نقل از ايميل جالبي كه دوست خوبم آقاي عليزاده براي من ارسال كرده اند.

پنج نشانه اصلی روانپريش بودن طرف مقابل شما!

همه ما گاهی اوقات به کله مان می زند و روان پریش می شویم. اما اینکه خیلی شیفته طرف مقابلمان بشویم و اینکه درمورد مرز رابطه مان با او دچار توهم گردیم، خیلی فرق هست.
اگر دیدید که طرف مقابلتان کم کم رگه هایی از پرخاش و عصبانیت بهتان نشان داد و متعجب بودید که آن شخصیت قابل ستایش روز اول کجا رفته است، احتمال این وجود دارد که با یک روان پریش آشنا شده باشید.
این مقاله شما را با پنج نشانه انسانهای روان پریش آشنا می کند.
ارتباط بیش از حد
بین یک عاشق شیفته و یک شریک روانی تفاوت زیادی هست. یک عاشق شیفته یکبار به شما زنگ می زند و همه آدرس ها و شماره تلفن های خودش را به شما میدهد تا هر موقع دوست داشتید بتوانید راحت او را پیدا کنید. اما یک آدم روانی به همه شماره تلفن های شما زنگ می زند، مدام به شما اس ام اس می زند و ایمیل می فرستد و اینکار را هر روز و هر روز ادامه می دهد.
و هرچه زمان بیشتری از دیدار و ملاقات شما با این آدم های روان پریش بگذرد، این پیام ها تهدید آمیز تر هم خواهد شد. "هی، منم چرا تلفنتو جواب نمی دی؟" و کم کم، "تلفن را بردار وگرنه هر چی دیدی از چشم خودت دیدی."
دروغگویی
دروغ ها ممکن است اول بی آزار به نظر برسند؛ حتی ممکن آنها را با بد ارتباط برقرار کردن اشتباه بگیرید. اما اگر طرف مقابلتان آدم روان پریشی باشد، برای کنترل کردن شما، پشت سر هم دروغ می گوید. و آنچه که اول با دروغ گفتن درمورد چیزهای کوچک شروع شده بود، مثلاً اینکه او هم مثل شما جگر دوست دارد (تا به نظر برسد که شما دو نفر وجه اشتراک زیادی با هم دارید)، به دروغ های خیلی خیلی بزرگ تر منتهی میشود که مثلاً چون تازه فهمیده برادر دوقلویش که به خاطر مشکل کبدی حاد در بیمارستان به خون نیاز دارد و تنها او می تواند کمکش کند، به حمایت احساسی شما نیازمند است.
مراقب نکات ضد و نقیضی که از حرفهایش دستگیرتان می شود و توجیه و توضیح بیش از حد لزوم که همه نشانه های دروغ گفتن اوست باشید.
آمارگیری
پسرها و دخترهای آمارگیر به شکل ها و اندازه های مختلف وجود دارند.
و این افراد تکنیک ها مختلفی هم دارند: بعضی ها خیلی آشکار جلوی در خانه تان چادر می زنند تا آمارتان را بگیرند و ببینند کی به خانه برمی گردید تا مثلاً تصادفی شما را در خانه تان ملاقات کنند.
اگر حرف هایی را که فقط به نزدیک ترین دوستانتان می زنید را از دهان این آدم شنیدید، مطمئن باشید که تلفن هایتان را ضبط کرده است نه هیچ چیز دیگر. اگر حس کردید که همه جا کسی دنبالتان است اما نفهمیدید که این سیستم آمارگیری چطور کار می کند، مطمئن باشید که با یک روان پریش وارد رابطه شده اید.
حس مالکیت
همه ما زمانهایی در زندگیمان، حس حسادت به سراغمان آمده است. این حس ممکن است مفید هم باشد—کمی حس حسادت باعث می شود هوشیارتر و مراقب تر باشیم. اما این حسادت با حسادت از نوع پارانویایی فرق می کند. تصور کنید: شما حق ندارید بدون اینکه دوست پسر یا دوست دخترتان بداند به هیچ کس از جنس مخالف خودتان حتی نگاه کنید، چه برسد به اینکه با آنها حرف بزنید.
این مسئله درمورد غریبه ها هم فرقی نمی کند. (مثلاً: من می دونم تو داری به من خیانت می کنی، چون هر روز به دربون خونتون سلام می کنی). و این غیرت یا بهتر بگوییم حسادت کم کم به اعضای خانواده شما هم کشیده می شود. به عبارت دیگر، هر کسی می تواند یک تهدیدی برای رابطه شما به حساب آید.
محتاج توجه
یک فرد روان پریش به توجه مداوم نیاز دارد و اگر این نیاز او برآورده نشود، همه دنیا روی سرش خراب خواهد شد. تا حالا شده همسرتان خودش را الکی زمین بزند و شما مجبور شوید به جای اینکه با دوستانتان به تماشای مسابقه فوتبال بروید، در خانه بمانید و از او مراقبت کنید؟
تا حالا شده احساس کنید نامزدتان عادت داشته باشد که در مکان های عمومی وقتی چند مرد در دور و اطرافتان هست، دستتان را بگیرد یا از این قبیل ابراز احساسات از خود نشان دهد؟ همانطور که می بینید همه این کارها برای در دست گرفتن کنترل شما و مسلط شدن روی شماست. یک فرد روان پریش می خواهد همه چیز را بداند و خیلی از آدم ها هستند که فکر می کنند چون در اولین ملاقاتشان با شما دچار مشکلی نشده اند، دیگر دوست دختر یا دوست پسر فابریک شما شده اند و رابطه تان کاملاً رسمی و متعهدانه باید باشد.
هشدار
البته ممکن است کمی برای تفریح هم که شده دراین خصوصیات غلو شده باشد اما در زندگی واقعی، یکسره پشت سر هم زنگ زدن و اس ام اس فرستادن، آمار گرفتن و سایر رفتارهای مشابه اصلاً مطبوع و خنده دار نیست. اگر احساس می کنید که شما هم در دام چنین فردی گرفتار شده اید، تنها راه چاره ای که پیش رویتان است، آزاد ساختن خودتان است.

تنفر!


The only reason anyone would ever hate you, is because they want to be just like you
تنها دلیلی که باعث میشود یک نفر از تو متنفر باشد، اینست که می‌خواهد دقیقاً مثل تو باشد

۱۳۸۸ اسفند ۵, چهارشنبه

آزموده را آزمودن خطاست


ما آزموده ايم در اين شهر بخت خويش
بيرون كشيد بايد از اين ورطه رخت خويش

۱۳۸۸ دی ۲۴, پنجشنبه

مرگ گاهي لذت بخش هم هست.


آيا پس از مرگم مي توانم به اين سئوال پاسخ دهم؟

زندگی و مرگ من چه اثری روی زندگی بقیه گذاشته است.






۱۳۸۸ دی ۲۱, دوشنبه

القائات شیطانی




- دنبال وهم رفتن و با حدس و گمان زندگی کردن، عمل شیطانی است.
- کاری که به ظاهر دینی و مغایر با شرع باشد، راه و قدم های شیطان است.
- فشارهای زندگی زمینه ساز نفوذ شیطان در افراد ضعیف النفس است.
- همنشینی با انسان های شرور و آسیب رسان، دوستی با شیطان است.
- انزوا و تکروی کردن، زمینه سلطه شیطان است.
- بی تفاوتی و بی توجهی نسبت به سرنوشت انسان ها، زمینه سلطه شیطان است.
- مردم گریزی و جامعه ستیزی زمینه سلطه شیطان است.
- لجبازی و یکدندگی، زمینه سلطه شیطان است.
- تکیه کردن بر قدرت مادی و گریز از منطق، زمینه ساز سلطه شیطان است.
- همنشینی با افراد بی ایمان (در فکر و عمل) زمینه سلطه شیطان است.
- انکار وجود شیطان، نشانه تسلیم شدن به شیطان است.
- بی خبری از امکان و استعداد گمراهی و خلاف در خود، نشانه نفوذ شیطان است.
- اعمال خلاف و افکار و امیال خلاف، بطور دائم همدیگر را تقویت می کنند.
- بی پروایی و بی حیایی رفتاری شیطانی است.
- مقدس مآبی رفتاری شیطانی است.
- فریب عبادت های سطحی و ناخالصی افراطی و زیاد خوردن، روش ابلیس است.
- شتابزدگی و بی صبری رفتاری شیطانی است.
- داشتن روح انتقام و مقابله، رفتاری شیطانی است.
- پرحرفی و مجادله، رفتاری شیطانی است.
- بی ثباتی و دمدمی مزاجی بودن، رفتاری شیطانی است.
- نداشتن انعطاف و نرمش و ادب، رفتاری و خصوصیتی شیطانی است.
- بدعت در دین و دین سازی نفسانی، حیله شیطان است.
- شیطان در دعوای زن و شوهر شادی می کند.
- شتاب برای طلاق، دام شیطان است.
- پافشاری به عقاید غلط گذشته، کاری شیطانی است.
- اگر ایمان فردی غیر منطقی به ایمان عمومی لطمه بزند، وسوسه شیطان است.
- انسان های عوام و خرافه پرست طعمه شیطان هستند.

برگزیده از کتاب سایه های خورشید



۱۳۸۸ دی ۱۴, دوشنبه

حسين (ع) را چه كساني كشتند؟


حسين را بني اميه كشت؟ نه! آيا بني مروان او را به قتل رسانيدند؟ نه! آيا يزيد حسين (ع) را با دست خود به شهادت رساند؟ نه! آيا سپاه شام بر حسين و يارانش يورش برد؟ خير! پس حسين را چه كساني كشتند؟ . . .
به اعتقاد من حسين (ع) را دوستدارانش به شهادت رساندند. حسين را عاشقانش كشتند و بر بدن مطهر او و يارانش اسب دوانيدند. ميدانيد چرا اين را ميگويم؟ براي اينكه حسين در مدينه ياران اندكي داشت كه عده اي با او همراه شدند و عده اي به دلايل مختلف از همراهي او محروم ماندند ، در مكه و بصره جز چند نفر انگشت شمار هيچ فردي به ياري وي نيامد. ايران آنقدر دور بود كه مدتي پس از شهادت امام و يارانش خبر به ياران و دوستداران ايراني او رسيد. در شامات پدر امام حسين حضرت علي عالي اعلا را لعن ميكردند آنهم در نماز! مصر تازه فتح شده بود و اكثر آنان هنوز قبطي مسلك بودند.
امام را تنها در كوفه خوب مي شناختند ، كوفيان او را از سنين جواني در بين خود ديده بودند ،  كوفيان واقعاً دوستدار حسين (ع) و خاندان پاكش بودند ، آنها تنها كساني بودند كه هجده هزار دعوت نامه براي حسين بن علي (ع) فرستادند.
آيا اين دعوت نامه ها از سر نفاق بود؟ لا والله . . . آنها دوستداران حسين و راهش بودند ولي ولي ولي با معيارهاي دنيايي خويش ، همين دوست داشتن با معيارهاي دنيوي منجر به اين شد كه وقتي دنياي خود را نزد ظالميني چون يزيد و ابن زياد يافتند ، خيلي راحت براي كشتن حسين از هم سبقت گرفتند. دنيا خواهي افراطي چشم هاي آنها را كور كرد و بين دين و دنيا البته دنيا را انتخاب نمودند. دنيايي سراب گونه كه پس از ارتكاب به قتل امام حسين هرگز به آن نرسيدند كه نرسيدند كه نرسيدند . . .
هزار و چهارصد سال گذشته است ، هميشه مي ترسم كه روزي امام زمان (عج) ظهور فرمايد و اول از همه همين كساني كه سنگ او را به سينه مي زنند و اظهار دوستي با او مينمايند ، جمكران راه مي اندازند و در فراق او نعره هاي عاشقانه سر ميدهند و اربده هاي مستانه ميكشند و از درد دوري مينالند ، اولين كساني باشند كه بر روي آن عزيز زهرا (س) تيغ بكشند و قصد قتل او را بنمايند. اولين كساني باشند كه دين خود را به دنيا بفروشند و كمر به قتل يكي ديگر از امامان ببندند.
خدايا به همه ما رحم كن
خواهش مي كنم!

۱۳۸۸ دی ۱۳, یکشنبه

فقط براي كمي خنده همين!


خواستم براي جشن تولد نامزدم هديه اي بفرستم به همين خاطر از خانم خوش پسندي كه يكي از همكارانم بود خواستم تا از مغازه جنب اداره يك جفت دستكش بسيار اعلا انتخاب كند تا برايش بفرستم.
پس از خريد، خانم خوش پسند هم براي خود يك جفت شورت انتخاب كرده و پس از اينكه هر دو بسته بندي آماده شد پول را به صاحب مغازه داديم و هنگام تحويل غافل از اينكه شاگرد خرازي بسته ها را اشتباهي داده، يعني بسته دستكش را به خانم و بسته شورت را به من داده ، من با اطمينان خاطر آن را باز نكردم و به منزل آمدم . نامه اي به خيال خود با انشا خوب براي نامزدم نوشتم و دستكش ها را براي او فرستادم .
وقتي نامه به دست او مي رسد در حضور پدرش بسته را باز مي كند و دو عدد شورت را در آن مي بيند و چون نامه را مي خواند مي بيند چنين نوشته ام.
سركار عليه مهري خانم عزيز
با تقديم اين نامه خواستم كمال معذرت خود را از ارسال اين هديه ناقابل كه نمونه اي از محبت خالصانه من نسبت به شماست خواسته باشم و ضمناً يقين بدانيد كه هرگز تاريخ تولد شما از ذهن من محو نمي شود.
اين هديه مختصر را مخصوصا بدين منظور انتخاب نمودم كه يقين دارم شما احتياج خاصي به آن داريد و هرگز بدون پوشيدن آن به مهماني نمي رويد. البته اين يك جفت نمونه را با انتخاب خانم همكارم خريده ام و ايشان به من اطلاع دادند كه شما نوع كوتاه تر آن را مي پسنديد.
چنانچه ملاحظه مي فرمايد در انتخاب آن دقت كافي به كار رفته كه خوش رنگ و ظريف و چسبان باشد. خانم خوش پسند خود يكي از اين نمونه ها داشت و به من نشان داد و بخواهش خودش چند بار در مقابل من آنها را امتحان كرد.
عزيزم چقدر آرزو داشتم كه آن را براي اولين بار كه استفاده مي كني در مقابل خودم باشد، ولي يقين دارم تا ديدار آينده دستهاي فراواني آن را لمس خواهند كرد. درهر حال اميدوارم كه هنگام پوشيدن و درآوردن آن مرا به خاطر داشته باشي.
البته اندازه واقعي آن را به خوبي نمي دانستم ليكن مطمئن هستم كه هيچ كس بهتر از خودم به اندازه تقريبي آن واقف نيست. ضمناً اگر هم تنگ و چسبان باشد بهتر است چون پس از چند بار استفاده گشاد و به اندازه خواهد شد.
عزيزم خواهش مي كنم شب جمعه آينده آن را در مهماني خانه عموجان بپوشي تا زيبايي ان را به چشم خود ببينم.
ضمناً لازم مي دانم اين نكته را هم به عرض برسانم به عقيده من بهتر است برخلاف سابق كه به هرجا مي رسيدي فوراً آن را در مي آوردي چنين كاري را تكرار نكني زيرا تكرار اين عمل آن را گشاد خواهد كرد و ممكن است در مجالس مهماني بر اثر گشاد شدن بيافتد و موجب شرمندگي تو بشود.
در خاتمه اميدوارم با قبول اين هديه ناقابل كه با كمال ادب تقديم مي شود اين افتخار را داشته باشم با قلب پر از ارادت چند بوسه آبدار بر آن نثار نمايم.
با تقديم احترام – نامزدت
در روز بعد نامه اي با بسته به دستم رسيد كه در آن حلقه نامزدي را پس فرستاده و نوشته بود:
خدا رحم كرد كه با كمال ادب تقديم كرده بودي اگر بي ادبي بود چه مي شد؟ بهتر است آقاي با ادب مرا به فراموشي بسپاري.

توضيح : طنز فوق جديداً توسط يكي از دوستانم براي من ارسال شده جهت تغيير خلقياتم!