۱۳۸۸ دی ۹, چهارشنبه

اعجاب


درعجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می کنند اما بر حسین و زهرایی می گریند که آزاده زیستند.



خدايا ما با قيام امام حسين (ع) چه كرديم؟ حماسه اي بي بديل را به يك تراژدي مبدل ساختيم و به جاي اينكه بر عقب ماندگي خود از روش زندگي اهل بيت عصمت و طهارت بگرييم ، بر جفاي روزگار بر مولايمان گريستيم. به جاي اينكه درس آزادگي و خدايي زيستن بگيريم ، كارناوال علم و كُتل به راه انداختيم. به جاي اطعام يتيم و تقسيم نانمان با ديگران ، ريخت و پاش كرديم و گفتيم نذري ميدهيم. 
گريه بر حسين (ع) وقتي رافع گناهان است كه حسيني زندگي كنيم ، نمي شود كوفي و اموي بود و با گريه بر حسين (ع) طمع عزيمت به بهشت داشت.
خدايا به خاطر همه غلط هايمان ما را ببخش!

۱۳۸۸ دی ۱, سه‌شنبه

شيعه علوي و شيعه صفوي



در تشیع علوی: امامت یعنی رهبری پاک انقلابی برای هدایت مردم . در تشیع صفوی : امامت یعنی اعتقاد به دوازده امام معصوم(ع) . درتشیع علوی: ولایت یعنی دوستی و رهبری و حکومت علی و علی وار پذیرفتن و لاغیر . در تشیع صفوی: ولایت یعنی تنها حب علی را داشتن و از هر مسولیتی مبرا بودن . تشیع علوی ، شناخت است و محبت * تشیع صفوی ، جهل است و محبت * تشیع علوی ، وحدت است * تشیع صفوی ، تفرقه است * تشیع علوی ، آزادی است * تشیع صفوی ، عبودیت است * تشیع علوی ، انقلاب کربلاست * تشیع صفوی ، فاجعه کربلاست * تشیع علوی ، اختیار است * تشیع صفوی ، گریه بر حسین است *
و بالاخره

برادران و خواهران

تشیع علوی؛تشیع (نه)است.

وتشیع صفوی،تشیع(آری)است.

دکتر علی شریعتی
حاشيه بر نصوص: مقايسه كنيد با زمان حال ما و نوع دين داري تبليغ شده براي مردم در بيست ساله اخير . . . روح دكتر شريعتي شاد و با اوليا محشور باد.

۱۳۸۸ آذر ۱۰, سه‌شنبه

درس عبرت


روزي روزگاري پيرزن فقيري توي زباله‌ها دنبال چيزي براي خوردن مي‌گشت که چشمش به يک چراغ قديمي افتاد. آن را برداشت و رويش دست کشيد. مي‌خواست ببيند اگر ارزش داشته باشد آن را ببرد و بفروشد. در همين موقع دود سفيدي از چراغ بيرون آمد. پيرزن چراغ را پرت کرد؛ با ترس و تعجب عقب‌عقب رفت و ديد که چند قدم آن طرف‌تر، يک غول بزرگ ظاهر شد. غول فوري تعظيم کرد و گفت: نترس پيرزن من غول مهربان چراغ جادو هستم. مگر قصه‌هاي جورواجوري را که برايم ساخته‌اند،‌ نشنيده‌اي؟ حالا يک آرزو کن تا آن را در يک چشم به هم زدن برايت برآورده کنم. امّا يادت باشد که فقط يک آرزو؟ پيرزن که به خاطر اين خوش‌اقبالي توي پوستش نمي‌گنجيد،‌ از جا پريد و با خوش‌حالي گفت‌: الهي فدات بشم مادر؟ امّا هنوز جمله ي بعدي را نگفته بود که فداي غول شد و نتوانست آرزويش را به زبان بياورد. ... و مرگ او درس عبرتي شد براي آن‌ها که زيادي تعارف مي‌کنند.

۱۳۸۸ آذر ۸, یکشنبه

پیشکش به شاپور ساسانی



آهنگری شمشیر بسیار زیبا تقدیم شاپور پادشاه ساسانی نمود . شاپور از او پرسید چه مدت برای ساختن این شمشیر زمان گذاشته ایی و آهنگر پاسخ داد یک سال تمام . پادشاه ایران باز پرسید و اگر یک شمشیر ساده برای سربازان بسازی چقدر زمان می برد ؟ و او گفت سه تا چهار روز . 
شاپور گفت آیا این شمشیر قدرتی بیشتر از آن صد شمشیر دیگری که می توانستی بسازی دارد ؟ 
آهنگر گفت: خیر ، این شمشیر زیباست و شایسته کمر شهریار ! 
پادشاه ایران گفت : سپاسگذارم از این پیشکش اما ، پادشاه اهل فرمان دادن است نه جنگیدن ، من از شما شمشیر برای سپاهیان ایران می خواهم نه برای خودم ، و به یاد داشته باش سرباز بی شمشیر نگهبان کیان کشور ، پادشاه و حتی جان خویش نیست . این سخن شاپور دوم ما را به یاد این سخن دانای ایرانی ارد بزرگ می اندازد که : فرمانروای شایسته اسیر کاخ ها نمی شود نگاه او بر مرزهای کشور است .
شاپور با نگاهی پدرانه به آهنگر گفت اگر به تو پاداش دهم هر روز صنعتگران و هنرمندان به جای توجه به نیازهای واقعی کشور ، برای من زینت آلات می سازند و این سرآغاز سقوط ایران است . پدرم به من آموخت زندگی ساده داشته باشم  تا فرمانرواییم پایدارتر باشد . پس برای سربازان شمشیر بساز که نبردهای بزرگ در راه است . 
نويسنده : ياسمين آتشي



۱۳۸۸ آذر ۱, یکشنبه

مهارت به جاي مدرك

چند وقت پيش با يكي از دوستام صحبت ميكردم در مورد اينكه چرا در فلان وزارتخانه براي استخدام كارمند دبير خانه و بايگاني درخواست مدرك ليسانس و بالاتر از متقاضيان كار دارن؟ اون دوستم هم گفت خوب چون امروزه همه كارها رايانه اي شده و خوب لازمه كه كارمنداي دبيرخانه و بايگاني هم از علم كافي براي تصدي اين جور شغلا برخوردار باشن. بهش گفتم: ولي هر سازماني مي تونه ضمن استخدام ديپلمه ها كه تعدادشون به مراتب از ليسانسيه ها بيشتره ، اونا رو توي يك دوره كارورزي شركت بده و مهارت كار با رايانه همينطور استفاده از نرم افزار مخصوص دبيرخانه يا بايگاني اون ارگان رو بهشون ياد بده. اين از چندين جهت به نفع مردم و سازمانهاي دولتيه يكيش همين كه اونوقت دولت حقوق يك ديپلمه رو پرداخت ميكنه و به اندازه يك ليسانسيه از اون فرد كار دريافت ميكنه و . . .
به اون دوست عزيز گفتم كاري كه فعلا داره انجام ميشه درست مثل اين ميمونه كه جايي تلفنچي بخوان و بگن يكي از شرايط استخدام دارا بودن ليسانس مخابراته! يا تو يه كشتارگاه سلاخ لازم داشته باشن و تو آگهي شون بنويسن استخدام سلاخ با مدرك دكتراي دامپزشكي گرايش جراحي مغز و اعصاب دام و طيور اهلي! پس وقتي شرط استخدام تو يه وزارتخونه براي كارمند دفتري داشتن ليسانس و بالاتر باشه به همون اندازه اي خنده دار و البته تأسف انگيزه كه در دو مورد مثال بالا هست.
گذشته از اين به نظر من راهي كه سيستم دولتي ما در اين موارد پيش گرفته باعث ميشه افراد به مدرك داشتن بيشتر بها بدن تا مهارت داشتن و كسب مهارت كاري در رشته اي كه به فعاليت ميپردازن.
حرف تو اين زمينه زياده كه انشاالله در پست هاي بعدي مطرح ميكنم ، البته ميدونم كسي نمياد بخونه ولي مينويسم كه حرفاي دلمو يه جايي ثبت كرده باشم.

۱۳۸۸ آبان ۲۶, سه‌شنبه

مراقب این خانمها باشید.


باید از خود در مقابل خانم هایی که در لیست زیر می بینید، به شدت محافظت کنید، تا بتوانید درقرارهای ملاقات خود یک قدم به سمت موفقیت نزدیک تر شوید.
باید از خود در مقابل خانم هایی که در لیست زیر می بینید، به شدت محافظت کنید، تا بتوانید درقرارهای ملاقات خود یک قدم به سمت موفقیت نزدیک تر شوید.
۱) خانم های فمینیست
این دست از خانم ها تصور می کنند که تمام ناخوشی های زندگی از مردها نشئات می گیرد و تنها کاری که یک مرد می تواند انجام دهد، همان است که می دانید. آنها تصور می کنند که وجود خانم ها، فرشته وار است و می توانند تمام دنیا را عوض کنند، البته فقط در صورتی که معضل "مردسالاری" از جلوی پای آنها برداشته شود. رفتار این مدل خانم ها با آقایان اصلا مناسب و قابل قبول نمی باشد. شما می توانید آنها را به راحتی از شعار معروفشان تشخیص بدهید، چرا که همیشه زیر لب زمزمه می کنند : "تمام مردها به یک چیز فکر می کنند!." بهتر است در هر شرایطی از آنها دوری کنید.
۲) خانم های پولکی
خیلی ساده و راحت: او تنها به خاطر پول با شما رابطه برقرار می کند. او خیلی زود با شما صمیمی می شود. آنها از آقایان انتظار دارند که تمام هزینه های زندگی آنها را برآورده سازند، تنها به این دلیل که آنها از نظر زیست شناختی مونث هستند. آنها تصور می کنند که یک مرد باید هزینه نوشیدنی، شام، مسافرت، گل، جواهر و .. را بپردازد بدون اینکه هیچ گونه وظیفه جبران و یا تلافی بر گردنشان بیفتد. او هیچ چیز نیست جز یک انسان مادی. فکر می کنند که از طلا درست شده اند و میلیون ها دلار می ارزند. او یک طماع دغل باز است. او فقط به فکر بر آورده کردن نیازهای خودش است و برای دیگران هیچ اهمیتی قائل نیست. بهتر است که حواس خود را جمع کنید، چراکه عده بسیاری از دخترهای جوان جزء این گروه قرار دارند.
۳) خانم های رمانتیک
این نوع خانم ها زندگی خود را بر طبق فیلم های عاشقانه و کتاب های رمان سپری می کنند. او هر شب مجله های مربوط به عروسی را ورق می زند و در عین حال در انتظار شاهزاده ای است که با اسب سفیدش از میان آسمان به زمین فرود آید و او را سوار بر اسب سفیدش کرده ، به جایی ببرد که هیچ مشکلی وجود نداشته باشد، تا بتوانند به خوبی زندگی کنند. آنها خانم هایی هستند که توسط پدر و مادرها و خانواده هایشان نازپرورده بار آمده اند و چیزی از واقعیات زندگی، نظیر پرداخت صورتحساب ها و تمیز کردن دستشویی ها نمی دانند. او انتظار دارد کسی تمام مدت از او مراقبت و نگهداری کند، شب ها ملافه را بر رویش بکشد و تمام شب بر بالینش بیدار بماند تا مبادا او خواب بدی ببیند و بترسد. فرار کنید!
۴) خانم های بدگمان
این خانم ها تمام خصوصیات منفی افراد رمانتیک را با خود به همراه دارد. او همیشه جزء "زخم خوردگان" اجتماع است. کسی که در روابط گذشته خود شکست خورده و به طور ناخودآگاه از برقراری ارتباط مجدد واهمه دارد. ارتباط شما با این افراد به جایی راه نمی برد، چرا که آنها در ابتدا علاقه فراوانی از خود نسبت به شما نشان می دهند، اما پس از چندی اثری از آن باقی نخواهد ماند و این چرخه همچنان ادامه پیدا می کند. شما همیشه در رابطه خود با او سردر گم هستید. با شما قرار ملاقات می گذارد و معاشقه راه می اندازد، اما رابطه شما فراتر از یک دوستی ساده نمی رود. تنها چیزی که تحویل شما می دهد یک مشت معذرت خواهی بیهوده است. هیچ وقت به اندازه کافی برای شما زمان ندارد؛ شما هم که به اندازه کافی غم و غصه برای خودتان دارید. پس بهتر است با چنین زنی ازدواج نکنید.
۵) خانم های عصبانی
مثل خانم های فمینیست، خانم های عصبانی نیز دل خوشی از مردها ندارند. آنها به مردها اهانت می کنند، و می توانند بدی ها و خطاهای تمام مردانی را که از ابتدای زندگی با آنها ملاقات کرده اند را به سادگی به خاطر بیاورند. برای خانم عصبانی چیزی به عنوان "مرد خوب" وجود ندارد و تمام مردها "احمق" و "عوضی" و "کثیف" هستند. خون آنها از دست مردها به جوش می آید و در هر لحظه می توانند مانند یک کوه آتشفشان منفجر شوند. ازدواج با این نوع خانم ها مساوی است با ورود به تراژدی داد و فریاد ، پس بهتر است عقب بایستید.
۶) خانم های نامطمئن
در نگاه اول چنین خانم هایی خیلی خوب جلوه می کنند؛ با شما به مهربانی رفتار می کنند و خوش مشرب هستند. اماچیزی نمی گذرد که ترس های درونی اش پدیدار می شوند. روزی ۱۰ مرتبه به شما تلفن می زند تا بپرسد "رابطه در چه حالی است؟" یا اینکه "تنها می خواهد صدای شما را بشنود." او می خواهد مطمئن شود که به اندازه کافی جذاب است؛ دائما نگران آرایش صورت و موها و همینطور لباس هایش می باشد. او محتاج و نیازمند است و همواره با این ترس زندگی می کند که مبادا آقا او را به خاطر "خانم بهتری" ترک کند. این دسته از افراد خیلی زود خود را آویزان شما می کنند.
۷) خانم های دمدمی
او در ابتدا از خیلی چیزها چشم پوشی می کند که همین امر باعث جذب شدن مردها به سمتشان می باشد. او به شما چیزی را تحویل می دهد که دقیقا توقع شنیدش را دارید؛ اما زمانی که رابطه عمیق تر شده (یا به ازدواج کشیده می شود) شما تازه با چهره حقیقی او آشنا می شوید. بانوی عزیز شما یک شبه، تبدیل به یک آدم حریص، طماع، پولکی، و حیوان صفت می شود که اگر به خواست هایش نرسد شما را عذاب خواهد کرد.
۸) خانم های قدرت طلب
آنها انسان های قدرت طلبی هستند که می خواهند قدرت کنترل تمام امور زندگی شما را به دست گیرند. آنها به شما می گویند چه لباسی بپوشید، کجا بروید، با چه کسی صحبت کنید، با چه کسانی می توانید دوست باشید، چه چیزی می توانید بخورید. و خلاصه همه چیز. اگر بخواهید در مقابل عقاید آنها از خود مقاومت نشان دهید، اخم هایشان در هم فرو می رود، شما را از همه چیز محروم می کنند، گریه و زاری راه می اندازند و از هر سلاح و تاکتیک دیگری که بلد هستند کمک می گیرند، تا شما را از پای در آورند و چاره دیگری جز سر فرود آوردن در مقابل خواست هایشان برایتان باقی نخواهند گذاشت.
و در آخر مطمئنا خانم های خوبی هم هستند که تنها قسمت کمی از این موارد را دارا باشند.

براي شروع

يک روز يک دختر کوچک در آشپزخانه نشسته بود و به مادرش که داشت آشپزى مى‌کرد نگاه مى‌کرد. ناگهان متوجه چند تار موى سفيد در بين موهاى مادرش شد. از مادرش پرسيد: مامان! چرا بعضى از موهاى شما سفيده؟ مادرش گفت: هر وقت تو يک کار بد مى‌کنى و باعث ناراحتى من مى‌شوی، يکى از موهايم سفيد مى‌شود. دختر کوچولو کمى فکر کرد و گفت: حالا فهميدم چرا همه موهاى مامان بزرگ سفيد شده!